زود گذر روزها به روایت تصویر..
ماه کوچولوی من این روز ها حسابی خانمی شده برای خودش که من رو حسابی شگفت زده و صد البته سرشار از شادی میکنه..
چرا اسم این برگ از خاطراتت رو گذاشتم زود گذرروزها برای اینکه واقعا روزها به سرعت درحال گذر کردن هستن واصلا هم نمیشه تو این روزهای بلند بهار ساعته بیکاری داشت واین واقعا جای تعجب داره من هم بعد از مدت ها تونستم بیام وبرات کلی خاطره انباشته شده ای که تو این چند ماه به یادگار مونده رو ثبت کنم تا تو این گذر سریع روزها حداقل از مرورشون حسابی حال وهوایی تازه کنیم ودلمون رو به خاطرات شیرینمون خوش...
حالا برات از اواخر فروردین مینویسم وهمراه با عکس برات توضیح میدم ناناز خانمم
اولین نشونه از خانم شدنت افتادن اولین دندون شیریت بود که البته با دراومدن دندون دائم وسماجت اون افتاد وگرنه اصلا خیال افتادن نداشت
وکیکی که که به مناسبت افتادن دندون دخملی شیطون با همدیگه پختیم وجای همه خالی خیلی خوشمزه شده بود
روز پدر وتنها عکس از اون روز ..
البته اون روز عمو بهرام یه جشن مفصل برپا کرده بود که تو یه پست برات عکس هاش رو میزارم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اردیبهشت ماه "یه بعد از ظهر جمعه عالی"همراه با آش رشته تو یه هوای دلپذیر بهاری با خانواده عمه رفتیم پارک وحسابی خوش گذشت...
ودر آخر روز معلم که نانازم داره برای معلمش گل میخره
قلب منی فرشته کوچولوی من
پـــــــــــ ن:از دوستای قدیمی وبلاگ خیلی وقته بی خبرم فضا دیگه فضای قدیمی نیست دلم برای همتون حسابی تنگ شده هیچکس دیگه مثل قدیم مطلب نمیزاره از جمله خودم"به همگی سر میزنم واون هایی که رمز دار هستن هم امیدوارم هر جا هستن شادو سلامت باشن