عکسنامه ی هفته ای که گذشت..
سلام به روی ماه دختر گلم ودوستای خوبم..
هفته ای که گذشت خدا رو شکر هفته ی خیلی خوبی بود از فردای عید فطر مینویسم
که رفتیم نامزدی یکی از اقوام وبعد هم طبق روال معمول که ماهی یک بار خونه مامان
جون میریم وچند روزی زنونه حسابی خوش میگذرونیم رفتیم که حسابی به تو گل دخترم خوش گذشت..
اول از همه تا رسیدیم رفتی تا عیدی که مامانی بهت قول داده بود رو ازش بگیری که یه
باربی جدید با نوزادش ولباس هاش بود که خیلی دوست داشتی ومامانی عیدی برات گرفت..
بعد هم نوبت بابایی رسید که بهت قول داده بود شما رو ببره باغ وحش که خیلی دوست داری
که مثل همیشه به قولش عمل کرد وشما رو برد..
اینجا داری اماده میشی بریم که عینک من وخودت رو زدی فکر کنم چون ظهر بود خواستی
محکم کاری کنی
وبعد هم تو باغ وحش که مثل همیشه از دیدن حیوونها کلی لذت بردی ویکم هم میترسیدی واصلا نزدیک نمیرفتی..
به این اسبه پفک میدادن تو هم رفتی وبهش دادی فکر کنم بیچاره حسابی فشارش بره بالا از بس پفک خورد
این فیل هارو هم تازه آورده بودن خیلی بامزه مردم بهشون سیب میدادن ومیخوردن ولی تو
حسابی ترسیده بودی واصلا نزدیک نرفتی فقط از همین فاصله تونستم ازت عکس بگیرم..
اینجا هم معلومه حسابی از اقای سومسار ترسیدی..
وروجک خودمی از درو دیوار بالا میره
ایتجا هم عکس اختتامیه باغ وحش ارم..
بعد از بازی هم رفتیم کنار دریاچه ویگم به غروب خورشید نگاه کردیم که من عاشقشم..
این سری اول عکس های ابن هفته برای اینکه طولانی نشه دریاچه وروزهای بعد باشه تو پست بعدی..