نامزدی بابک عزیز واومدن پارسا کوچولو:)
هفته های آخر تابستون هم مثل ماه های قبلش که برامون کلی خبرهای خوب ارمغان اورد با چند تا خبر خوش دیگه گذشت وما تابستون روبا یه عالمه دل مشغولی وخاطرات واتفاقات خوبش سپری کردیم...
تابستونی که به سرعت نور گذشت ومن هنوزم با اینکه بوی پاییز تمام مشامم رو پر کرده اومدنش رو باور ندارم...
وهمین اتفاقات ومشغله ها باعث شد که من خاطرات آخرین روزهای تابستون رو الان برات بنویسم...
نازگل قشنگم..
از شهریور برات مینویسم که چند تا نامزدی داشتیم که اولیش نامزدی خاله زهرا بود دختر خاله مامان که حسابی ذوق زده بودی همش میگفتی بله برون چی بپوشم وبعد از اومدن هم که کلی دوماد رو پسندیده بودی واز اونجایی که دامادباجناق عمو مرتضی میشه واسم اون هم مرتضی هستش همش به عمو میگفتی ...تو ودوماد دوقلوییدچند روز بعد از نامزدی خاله زهرارفتیم نامزدی خاله المیرادختر خاله پدرجون وروز بعدش که نامزدی پسر عمه بابک بود که اولین گل پسر خانواده بود که داماد می شد کلی همگی ذوق زده وخوشحال بودیم وصدالبته تو ناناز خودم که حسابی دلبری میکردی...
امیدوارم همه ی جوونها خوشبخت وعاقبت به خیر بشن وهمیشه عشق تو زندگیشون پایدار باشه نوگل های ما هم همینطور..
چندتایی عکس از نامزدی بابک گلم برات میزارم..
عروسک من که همش کنار عروس خانم نشسته بود
هدایایی که برای عروس خانم بردیم وسبد گلی که حلقه نامزدی بین گلها بود...
بهترینها رو براشون آرزو داریم وامیدوارم همیشه درکنار هم شاد وخوشبخت باشن
*********************************************************
وحالا نوبتی هم باشه نوبت عکس های ناناز خودمون پارسا جونه که تازه به دنیا اومده
خوش اومدی پسر عمو جون
پارسا گلی ما تو روز 30 شهریور زمینی شدو جمع خانوادمون رو با اومدنش شادتر کرد
قدم نو رسیده مبارک انشا ء الله که در سایه ی خداوند حق تعالی و به فرخندگی این روز مبارک همیشه سلامتی و شادابی برای شما و خانواده گرمتون مستدام باشه
*********************************************