زمینی شدن امیرعلی_تولد علیرضا
بلاخره یکی از فرشته کوچولوهای خونه ما زمینی شد
امیر علی کوچولوی عمه فرزانه 12شهریور بالهاش رو تو آسمون جا گذاشت اومد پیش ما
خوش اومدی کوچولوی دوست داشتنی...
دختر قشنگم :
تو که عاشق بچه هایی کلی از دیدن امیر علی خوشحال شدی واز کنارش تکون نمیخوری تمام مدت درحال قربون صدقه رفتنی وبراش کلی زبون میریزی ومن هم با دیدن امیر علی کلی یاد بچگیهات افتادم وافسوس از اینکه چه زود گذشت وخوشحال از اینکه دختر کوچولوم الان انقدر خانم وفهمیده شده وصدالبته شیطون بلایی که لنگه نداره ...
انقدر حرفهای بامزه وبزرگونه میزنی که کلی دل همه رو میبری..
شبی که عمه خونه مامانی بود همگی جمع بودیم رو به من میگی:مامان تو اگه دیگه بچه نیاری بچه های من نه خاله دارن ونه دایی واااااااااااااای چه قیامتی بشه !!!!!!!!!!!!!!
جمع درحال انفجار من هم
.
.
بقیه حرفهات هم سانسور داره که نمیتونم تو وبت بزارم باید ازت فیلم بگیرم که انقدر این روزها کارها بهم گره خورده که اصلا وقت نمیشه"ولی تا باشه از این کارها...
خلاصه که این روزها حسابی درگیرم ولی برمیگردم با پست نامزدی بابک عزیزم وانشا.. به دنیا اومدن نی نی زن عمو...
تواین چند روزی که عمه خونه مامانی بود 20شهریور تولد علیرضا بود که همه دور هم بودیم وکلی عسلی مامان قر داد ورقصید که عکس هاش رو برات میزارم..
بهترین ها رو برای بهترینهام آرزو دارم خدایا خودت محافظشون باش
آمیــــــــــــــــن...