52ماهگی عسلم..
گل قشنگم ...
١٨خرداد با هم رفتیم مرکز بهداشت برای قدو وزن برای اینکه پروندت نیمه فعال نباشه وبرای واکسن مدرسه راحت تر باشیم چون قدووزن سالانتو پیش دکتر خودت میبرم پروندت نیمه فعال بود ..
به هر حال رفتیم وشما تو سن ٥٢ماهگی ١٧کیلو وزن و٥/١١٦قدت بود که گفت از قد نسبت به همسن هاش خیلی خوبه ووزنش هم معمولی هستش ولی من از وقتی به دنیا اومدی همیشه با وزنت مشکل داشتم وهمیشه تو استرس اضافه کردن وزنت بودم که همه دکترها گفتن تو سنش خوبه ونرماله ولی من دوست دارم یکم تپل تر بشی البته خودت به شدت مخالفی هر روز میری جلوی آینه واز من می پرسی که چاق شدی؟ومیگی مامان اگه چاق شدم بگو شام نخورماز بس من تو نخ لاغر کردن بودم دخترم از الان به فکر اندامش هست
به هر حال امیدوارم همیشه تنت سالم باشه که این از همه چیز تو دنیا مهم تره..
دیروز هم اولین استخر امسال رو با هم رفتیم ومثل همیشه کلی بهمون خوش گذشت دیگه کاملا حرفه ای شدی ولازم نیست دستت رو تو آب بگیرم وبا تخته راحت شنا میکنی. با مایو وجلیقه نجاتت که مثل بال فرشتس خیلی با نمک میشی وتو استخر همه میگن فرشته کوچولو خوبی وتو هموزیاد که لپت رو میکشنمیشی ومن سعی میکنم آرومت کنم عسلم...
دیروز انقدر با نمک شنا میکردی که خودم یادم میرفت شناکنم وهمش تورو نگاه میکردم وتو دلم قند آب میشد از بس خوردنی بودی مثل یه ماهی قرمز با نمک تو آب پا میزدی وهمش تو دلم میگفتم ای کاش میشد دوربین میاوردم وازت عکس می انداختم
بعد هم مثل سال پیش که اون مغز کامپیوتریت کاملا یادش بود ازم خواستی تا بریم تو کافی شاپ وبا هم چیپس وپنیر وآب انگور بخوریم که خیلی دوست داری وبعد از یه عصرونه دلپذیر با هم برگشتیم خونه ..
بعدا ازت با مایو وتیپ استخرت یه عکس میزارم تا ببینی چه نمکی میشی گلم
من و تورا فرا تر از همه واما و اگرهای این روزگار...
خارج ار کلیشه های دیگران دوست دارم...
دوست دارم سر روی سینه ام بگذاری و من با تمام وجودم برات قصه ی عشق بخونم..
شاید هم بهتر بود اینجا بجای این همه حرف و واژه
یک جمله یعنی « دوستت دارم عاشقانه » می نوشتم ؟
و یک بوسه هم پای نوشته ام می گذاشتم...
مرسی که هستی دخترم